نیازنیاز، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

روزگار نیاز کوچولو

تبودتت مبادت

سلام البته بازم سلام بهتره حیفم اومد این آنلاین آنلاینه دیدم صدات میاد یه چیزایی با خودت میخونی نفهمیدم اول طبق معمول یکم دقت کردم بازم نفهمیدم  بعد آروم اومدم دیدم کاسه ات رو برداشتی اسپری ات رو گذاشتی توش داری تولد تولد میخونی تبودت تبودت تبودتت مبادت  بیا شمای عدوسیتو سوت تن عزیزم تولد تولد تولدت مبارک بیا شمعهای عروسیتو فوت کن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی چی اونوقت؟ ...
30 آذر 1390

چند تا چیز جا مونده

سلام عروسکم مامانی جونم خیلی دوست دام میدونی آخپزونه چیه ؟ همون آشپزخونه ی خودمونه که به گفتار شما اینجوری تلفظ میشه تازگیها هم که هر وقت عصبانی میشی میگی اسکل ،ابله مامانی اینا رو از کجا یاد گرفتی ؟ میگم بریم ناهار بخوریم اگه برنجی نباشه اصلا قبولش نداری . میگی ششدات بده یکی میدم میایی میگی ادونه دیده میگم آخریشه ها دیگه نمیدم میگی باشه اینو میخورم میام میگم میخوام به خدا ششدات همون شکلاته، ادونه هم منظور 1 دونه هست خراب کاری میکنی بعد تندی میایی میپرسی دی بود؟ هر وقت اون دوتا حرفو میزنی نگات میکنم خودتو لوس میکنی و میگی حرس بد نزدم یعنی حرف بد نزدم.منم زیاد پا پی ات نمیشم.   ودر آخر بازم دودا ...
30 آذر 1390

یلداتون مبارک

«یلدا» واژه‌ایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخه‌های متداول زبان « آرامی » است. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده‌است. برخی بر این عقیده‌اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته می‌شده، وارد زبان پارسی شده‌است. واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن ج...
29 آذر 1390

تولد تولد

سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممم دخترک من ثنا سادات دنیا اومد ساعت حدودا 4:30 دقیقه روز سه شنبه که امروز باشه دایی جلال هم بالاخره یه بابای واقعی شد وقتی زنگ زد صداش از خوشحالی میلرزید مامانی خیلی لحظه شیرینیه من که بابا نشدم ولی مامان شدن که خیلی مزه داشت خاله حسنا دیدتش میگه خیلی نازه و تپلی و پشمولی مامانی خیلی خوشحالم نازنینم با اینکه قبلا عمه شده بودم ولی بازم برام تازگی داره . ___________________________________ ________________________________________ ب.ن: عاطی جان مادر شدنت مبارک همیشه سالم و شاداب باشید داداش گلم داداش جلالم پدر شدنت مبارک خدایا ممنون بخاطر اینهمه بزرگیت و نعمتهای زیبات . راستی خاله حسنا گفت...
29 آذر 1390

دستم میتونه

سلام مامانی جونم دختر ناز استخونی من کلی لاغر شدی مامانی ولی هنوز خوشگلی البته عصبی هم شدی و من بهت حق میدم و با امیرطاها و مه یاس هم اصلا سازگاری نداری و حسابی از خجالتشون در میایی البته اونا هم یه موقع ها نوازشی میکنن شما رو و من طبق همیشه شما رو دعوا میکنم نیازکم مامی جون با دیگران خوب رفتار کن . خوب از موضوع پرت نشیم اومدم بگم کماکان مریضیم و گلومون صدای شیپور میده و اما منظور از عنوان این پست برده بودمت w.c داشتیم میومدیم بیرون من در رو که باز کردم در رو بستی و با تاکید به من گفتی دستم میتونه  و من هم سریع متوجه شدم اینم از اون اصطلاحهای من در آوردیه شما نیم وجبیه و بعله منظور این بوده که من دستم میرسه موچ...
29 آذر 1390

ما اومدیم با آنفولانزا

سلام الان که دارم مینویسم تنم پر از درد توش مامنی حال خودت هم خیلی میزون نیست بابا یکم حالش بهتره نه خیلی خوب ولی بهتر از ما شایدم طفلی مارو میبینه درد خودش رو یادش میره در هر حال روزای سختی رو داریم میگذرونیم مامی جونم حاضرم همه وجودم رو بدم تا تو دوباره سرحال بشی حسابی من و بابا دوستت داریم یه عالمه هرچی بگیم بازم کمه. ...
27 آذر 1390

یه هفته پر از دارو

سلام گلک مامان خیلی وقت بود به وبت سر نزدم متاسفم حتی توی رای گیری مسابقه هم نبودم آخه شدیدا مریض بودم و تو عزیز مامی هم سرما خورده بودی بابا هم که ناقل ویروس بود کلی تو این هفته جنگیدیم با ویروسها و ما موفق شدیم راستی مامانی یه خبر خوب یه چند وقتی بود دنبال خونه میگشتیم ومن حسابی دپرس بودم اما بالاخره به یمن قدم شما خونه ای که شما باهامون اومدی برای دیدنش انتخاب شد هوراااااااااااااااااااااااااااا دوستت دارم گل مامان. ...
21 آذر 1390

اصلاحیه

سلام از اینکه اطلاعات غلط دادم عذر میخوام نشد بریم حتما قسمت نبودهدخترم حتی وسایلمون هم جمع بود ولی بابا حالش خیلی بد بود و نشد که بریم انشاالله سالهای بعد دوستت داریم عزیزم
15 آذر 1390

خداحافظی کوتاه مدت

سلام مامانی جونم دختر نازم قراره امشب بریم الموت روستای بابا جون (بابای بابا) از وقتی شما دنیا اومدی هر سال تاسوعا و عاشرا اونجا بودیم خیلی با صفاست مامانی جونم امید وارم همیشه سالم و تندرست باشی از همه دوستان گلم خداحافظی میکم انشاالله اگه خدا خواست و زنده بودیم دوباره همدیگه رو ببینیم . التماس دعا ...
13 آذر 1390